معرفی رشته مدیریت مالی و سوال هایی در ارتباط با زنجیره مدیریت مالی

رشته مدیریت مالی در حال حاضر دارای آینده شغلی بسیار مناسبی می باشد

 

درباره رشته مدیریت مالی, راهنمای انتخاب رشته
معرفی رشته مدیریت مالی و سوال هایی در ارتباط با زنجیره مدیریت مالی

معرفی اولیه دودمان مدیریت مالی
با پروا به روندجهانی شدن اقتصاد کشورها، کارآزمودگان مالی کشور، بایستی با نظام‌های مالی جهانی و شیوه‌های سرمایه‌گذاری و ابزارهای مالی مترقی آشنایی داشته باشند الی مملکت بتواند موقعیت مالی خویش را در دنیای متلاطم امروز تثبیت کند. رشته مدیریت مالی در همین امتداد ایجاد شده است.

در این سلسله دانشجویان با تئوری‌های نوین مدیریت مالی و کاربرد آنها آشنا می‌شوند و در نهایت می‌توانند با ارائه راهکار‌هایی برای گسترش و گسترش سرمایه‌گذاری، گام های مؤثری در حل دشواری ها اقتصادی کشور بردارند. ادب آموختگان مدیریت مالی علاوه بر توانایی تجزیه و تحلیل و حضور فعال در بازارهای مالی می‌توانند. چگونگی مالی شرکت‌ها و مؤسسات را باره ارزیابی پیمان دهند و در دریافت تصمیمات مالی مؤثر در سازمان‌ها، نقش بنیادی ایفا کنند.
دانش مدیریت مالی بر این فرض پیمان دارد كه هدف اصلی و شاخص مدنظر مدیریت حداكثر سازی ثروت صاحبان سهام است. این منظور یا ایده‌آل فقط از راه مدیریت كارآمد جریان های نقدی كوتاه و بلندمدت شركت یا بنیاد-نهاد-سازمان اقتصادی میسر است.

برخی از كسانی كه در زمینهء اقتصاد و بازرگانی تجربهء كم‌تری دارند بر این باورند كه حداكثرسازی ثروت سهام‌داران كه به واسطه حداكثر كردن بها سهام میسر می‌شود ایده‌آل دلخواه و مناسب نیست و معتقدند كه شركت باید درصدد تامین هدف‌های عالی‌تر برآید، هدفی چون به حداكثر رساندن رفاه اجتماعی.
در نگاه نخست چنین به نظر می‌رسد كه چنین هدفی انعكاس گر آهنگی دلنواز است، زیرا گروه‌های متعددی چون جامعه، دولت، عرضه‌كنندگان، مصرف‌كنندگان و مدیران ذی‌نفع در فعالیت‌های شركت هستند و ضرورت دارد در تعریف ایده‌آل، مدنظر شركت منافع این گروه‌ها نیز لحاظ شود، ولی نگاه موشكافانه و كارشناسی به منظور و ایده آل فرهنگ مدیریت مالی بیانگر کَرویز خفته در ورای چنین هدفی است كه همانا دربرگیرندهء تامین منافع تمامی گروه‌های ذی‌نفع در منافع شركت است.

از گروه‌های ذی‌نفع در تکاپو موسسهء اقتصادی می‌توان به مصرف‌كنندگان، كاركنان، دولت، مدیران و… اشاره كرد. به عنوان نمونه حداكثر كردن بها سهام ایجاب كنندهء آن است كه شركت با افزودن بر كارآیی و با دست کم هزینه، كالاها و خدماتی با بالاترین كیفیت فرآوری و عرضه كـنـد كـه به معنی پاسخگویی به دربایستن مصرف‌كنندگان در سطحی دلخواه است و حداكثر رفاه را برای مصرف‌كننده به ارمغان می آورد، در باره منافع دیگر گروه‌های ذی نفع نیز می‌توان با چنین منطقی استدلال كرد.
بنابر آنچه گفته شد حداكثرسازی ثروت سهام داران همسو با اجابت منافع دیگر گروه‌های ذی سود است، اما نكتهء حایز پروا آن است كه طراحی سازوكارهای كنترلی و هدایت‌گر ذی‌نفعان به حركت در سمت و سوی صحیح و برآورندهء منافع تمامی گروه‌ها از اهمیت خاصی برخوردار است، چه در غیر این چهره كشاكش و تضاد وسط گروه‌های ذی‌نفع می‌تواند نقض‌كنندهء ایده‌آل دیگر گروه‌ها باشد، به عنوان نمونه بحث منافع مدیریت در مقابل منافع سهام‌داران كه طراحی سیستم های كنترلی كارآمد ضمن رفع مسالهء نمایندگی، هر دو گروه را به نحوی دلخواه منتفع خواهد كرد.

● چارچوب مدیریت مالی
مبنای ایجاد ارزش كه قصد پایانی کار و جنبش یك موسسهء اقتصادی و نزاکت مدیریت مالی است بر این اصل ساده پیمان دارد: «امیدواری به این‌كه پولی كه از شركت یا موسسهء اقتصادی عایدتان خواهد شد بیش از پولی باشد كه به آن وارد می‌كنید.» بر این پای بست، مدیر مالی به تعقیب آن است كه با مدیریت كارآمد جریانات نقدی كوتاه و بلندمدت، وجوه نقد افزون‌تری ایجاد كند. برای برپایی ارزش و مدیریت وجوه نقد در مفهوم وسیع آن مدیر مالی سه تصمیم‌گیری بنیادی قبل رو دارد:

۱) شرکت چه سیاست های سرمایه گذاری بلندمدتی را باید اتخاذ كند؟
۲) وجوه نقد باره نیاز برای سرمایه‌گذاری های مدنظر چگونه تامین شود؟
۳) شركت به هدف برآوردن تعهدات كوتاه مدت خویش به چه میزان وجه نقد نیاز دارد؟

مدیر مالی شركت به طور مداوم با تصمیماتی در این سه پهنه مواجه است و به پیگیری دستیابی به تركیبی از سیاست ها و تصمیم گیری ها به قصد هدایت درست بنیاد-نهاد-سازمان در این سه دامنه است كه سرانجام هدف ایجاد ارزش و حداكثرسازی ثروت را برآورده كند.
چنانچه تركیب سمت راست و چپ ترازنامه را به عنوان نمایی از چگونگی مالی موسسه در هر لحظه مدنظر پیمان دهیم با گواهمندی بدان می‌توان استدلال حقیقت در باب چرایی این‌كه مدیر مالی به تعقیب پاسخگویی به سه سوال اساسی فوق است ارایه كرد.

۱) سوال اول در پیوستگی با برگزیدن گونه سرمایه‌گذاری‌ها و تحت تملك درآوردن دارایی‌های مقاوم است. البته نوع و تركیب دارایی‌ها دل آزرده از نوع صنعتی است كه شركت در آن صنعت کار و جنبش می‌كند. به پروسه به كارگیری و مدیریت دارایی‌های بلندمدت شركت بودجه‌بندی سرمایه‌ای گفته می‌شود. تـصمیـم بـه سپریدن یا عدم سپریدن یك سرمایه‌گذاری و به كارگیری دارایی یك تصمیم بودجه‌بندی سرمایه‌ای است كه در برگیرندهء جریانات نقدی ورودی و خروجی از شركت است.
۲) سوال دوم به نحوه و وضعیت تامین مالی برای مخارج سرمایه‌ای می‌پردازد كه در پیوستگی با سمت چپ ترازنامه است، این گستره دربرگیرنده مدیریت ساختار سرمایه است.
۳) سوال سوم در زمینهء مدیریت دارایی‌ها و تعهدات جاری است (قسمت فوقانی ترازنامه در سمت راست و چپ.) بین حجم و زمان تحقق جریانات نقدی ورودی و خروجی از شركت عدم تطابق وجود دارد، علاوه بر این در باره حجم و زمان تحقق جریانات نقدی عدم اطمینان وجود دارد كه بازگوکننده بخشی از مشغله‌های مدیر مالی در مدیریت كارآمد وجوه نقد (كوتاه مدت) است. این گستره در بستگی با مدیریت سرمایه در گردش است.

● سنگ بناهای تحول در ادب مدیریت مالی
پس از جنگ دوم جهانی و با آغاز دههء ۵۰ میلادی، روش‌های تحلیلی و فنونی كه ویژه اقتصاددانان بود برای حل مشكلات و پاسخگویی موثر به سوالات مطروحه در حوزهء مدیریت مالی وارد این گستره شد و مسیری برای شكل‌گیری پایه‌ای علمی در تحلیل تصمیمات مربوط به خط‌مشی مالی شركت‌ها فراهم آورد. در زیر به تحول نظریه‌های اقتصاد مالی كه طی این سال‌ها تحقق یافته و سنگ بنای مدیریت مالی مدرن است اشاره شده است:
▪ نظریه بازارهای كارا:
تحلیل رفتار تعادلی تغییر قیمت‌ها در طول زمان در بازارهای سفته بازانه.
▪ نظریهء بدره:
تحلیل وضعیت انتخاب بهینه اوراق بهادار برای مجموعهء بدره اوراق بهادار یك موسسه.
▪ نظریهء قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه‌ای:
تحلیل متغیرهای تعیین قیمت دارایی ها در شرایط نداشتن اطمینان.
▪ نظریهء قیمت‌گذاری کمر بستن معامله:
تحلیل متغیرهای تعیین‌كنندهء بها خواسته ها احتمالی از قبیل کمر بستن خرید سهام و اوراق قرضه شركت‌ها.
▪ نظریهء نمایندگی:
تحلیل نحوهء كنترل تضاد منافع و انگیزه‌های روابط قراردادی.
اقتصاد مالی از مرحلهء گزاره‌های بی ارتباط به مرحله ای تكامل یافته دریافتی است. در حال حاضر نظریهء مالی و شواهد موجود به اندازه‌ای غنی است كه می‌تواند تحلیل ملموسی از بسیاری از مشكلات جزء به جزء مالی به عمل آورد و انتظار بر این است كه مرزهای نزاکت امور مالی شركت‌ها برای حل تمامی مشكلات دچار به مدیران مالی هرچه اغلب اشاعه یابد.

فرصت های شغلی دودمان مدیریت مالی
آینده ی شغلی رشته مدیریت مالی:
فارغ التحصیلان این زنجیره با چیرگی به مباحث تئوری مدیریت مالی در دامنه های مختلفی همچون سرمایه گذاری و بانکداری و بیمه و مدیریت ریسک و مهندسی مالی (ارایه روشهای مدرن مالی) تامین مالی و اعتباری و … می تواند در پستهای مرتبط سازمانی ازجمله معاونت مالی (در مفهوم جدید آن ) و معاونت سرمایه گذاری و تامین مالی اعتبارات مالی در بانکها و ارزیابی اقتصادی پروژه ها و شرکتهای سرمایه گذاری و بورس اوراق بهادار و غیره مشغول بکار شوند. این زنجیره در حال آماده حائز آینده شغلی زیاد مناسبی می باشد. امکان پیوستگی تحصیل در این سلسله لغایت مقطع دکترا هستی دارد.

پاسخ به سوال های متداول کاربران در ارتباط با رشته مدیریت مالی
موضوع: تفاوت بازار پیشه مدیریت مالی و حسابداری
بازار شغل دودمان حسابداری با مدیریت مالی چه تفاوتی دارد؟
بازار پیشه عمده سلسله حسابداری همانطور که از اسم آن پیداست، استخدام به عنوان حسابدار شرکتها، اشخاص و سازمان ها می باشد. ولی در باره مدیریت مالی قضیه متفاوت است. بازار کار یک فارغ التحصیل کاربلد مدیریت مالی، دسته سرمایه گذاری شرکتها خواهد بود.

شناخت بازارهای سرمایه، شناخت هیجانات بازار، آشنایی با تامین کننده ها و … تمامی می تواند آغاز یک کسب و کار پر رونق را برای یک فرهنگ آموخته پر انرژی رقم بزند. البته این به این معنی نیست که فارغ التحصیلان حسابداری وارد بازار سرمایه نمی شوند، بلکه بسیاری از آنها در این بازار به ویژه در تقسیم تحلیل بنیادی سهام، زیاد کامیاب هستند، اما قصد زنجیره ها نزدیک همان موارد بالا است. به طور کلی مقاوم شده است درآمد و شغل بر پایه تخصص شکل می گیرد نه زنجیره تحصیلی.

موضوع: تفاوت بازار شغل مدیریت مالی و تجارت گرایش مالی
بین بازرگانی تمایل مالی و مدیریت مالی از لحاظ بازار شغل چه تفاوتی هستی دارد؟
محتوای دو زنجیره همانندی زیادی با هم دارند، فلذا ساده نیست که بگوییم گرد بر دیگری برتری دارد. ولی آنچه می نا داوری کرد این است که مدیریت مالی بطور تخصصی تری (البته نه در حد حسابداری) به مسائل مالی و سرمایه گذاری می پردازد.

در حالیکه توجه اصلی گرایش مالی، ذیل شاخه مدیریت بازرگانی، آغاز رویه های سوداگری و سپس توجه به زمینه مالی در این حیطه می باشد، فلذا اگر تفاوتی هست در همین کران است و تفاوت اصلی بین میزان استفاده و کاربرد نزاکت در عمل است. لذا کسانی کار مناسبی پیدا می کنند که به مسائل مالی موجود در بازار کسب و کار اشراف دارند، نه لزوما زنجیره و یا رغبت خاصی را گذرانده اند.

فرق بین مدیریت بازرگانی میل مالی با مدیریت اجرایی تمایل مالی چیست؟
تفاوت ظاهری در اهداف هر دو زنجیره دیده می شود، جایی که مدیریت بازرگانی گرایش مالی، هدفش، تربیت کسان دانش آموخته، با توانایی گردانیدن امور مالی، خصوصا در یک واحد بازرگانی و بازرگانی است و مدیریت اجرایی هم هدفی برای پرورش گردانیدن کنندگان تقسیم های مالی سازمان ها، ولی بطور کاربردی تری دارد، فلذا همانندی زیاد است اما تفاوت زمانی وجود دارد که در عمل، مدیریت اجرایی آموزش های عملی را در اجازه کار داشته باشد (یا فقط افرادی که سابقه شغل دارند را تعلیم دهد) و بازرگانی نیز، تمرکزش بر ارائه دید کسب و کار در فرد باشد. اما درباره آنچه در عمل رخ می دهد.

پاسخ دهید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.