تحقیق مقايسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذير با مادران کودکان عادی

تحقیق مقايسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذير با مادران کودکان عادی

تعداد صفحات: 54

نوع فایل: ورد ،

دسته بندی:

قیمت: 12500 تومان

تعداد نمایش: 747 نمایش

ارسال توسط:

خرید این محصول:

پس از پرداخت لینک دانلود برای شما نمایش داده می شود.

تحقیق مقايسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذير با مادران کودکان عادی

مقدمه

وجود يك جامعه  سالم از نظربهداشت روان،وابسته به سلامت اجزا کوچکتر آن جامعه مانند اجتماع ها،گروههاوخانواده های موجوددرآن جامعه است .وجود خانواده های سالم ودارای سلامت روان مي تواند تاثير بسزايي درسلامت روانی موجودوايجاد بهداشت روانی درآن جامعه داشته باشد،زيرا نهاد خانواده به خودی خود يک جامعه کوچک است وهر گونه تغيير مثبت يا منفی در آن،در جامعه بزرگ انسانها تاثيرمستقيم وموثر دارد وثبات وبی ثباتی خانواده بطور مستقيم بر ثبات يابی ثباتی جامعه تاثير دارد.

کودک عامل گسترش نسل است و تولد هرکودک می تواند برپويايی خانواده اثر بگذارد،والدين وديگراعضای خانواده بايد تغييرات متعددی راجهت سازگاری با عضو جديد تحمل کنند. تولد يک کودک ناتوان[1] بر خانواده می تواند اثرات عميقی داشته باشد،زيرا خصوصيات کودکان ونوزادان معلول[2] حدود انتهايی رفتار است واز آنجايی که معلوليت ورفتارهای ناشی از آن امری ثابت وپايدار می باشد،اين امر برتعاملاتی که کودک باوالدين وخواهران وبرادران خوددارد،تاثير می گذارد(هالاهان وکافمن[3]، 1998).

مراقبت های اضافی که برخی از کودکان معلول به والدين تحميل می کنند.برنحوه تعامل والدين تاثیر
می گذارد. بروز معلوليت در فرزندان اختلالات عاطفی ومشکلات اقتصادی زيادی رادر خانواده ايجاد
مي کند،بنحوی که  يكايك افراد خانواده دچاربحرانهايي ناشي ازوجودفردمعلول مي شوند.

روابط دچار سردی وتيرگي مي شودوروابط اجتماعي خانواده نيزمحدود مي گردد.ساير فرزندان دچار مشکلات عاطفي واجتماعي ميگردند وبطور کلي بهداشت روانی خانواده که ضامن سلامت کودکان وسرمايه های فردی_اجتماعي است به شدت به مخاطره مي افتد(حسين نژاد،1375).

در تحقيق حاضرسعي محقق بر روشن کردن اين موضوع است که آياوجود کودک عقب مانده ذهنی ميتواند برسازگاری اجتماعي مادران اثرات منفي داشته باشديانه.

بيان مساله

خانواده يک نظام اجتماعي است که اختلال در هريک ازاجزای واعضاء آن کل نظام را مختل ميکندواين نظام مختل شده به نوبه خوداختلالات مربوط به اعضاء راتشديدومشکلات جديدی را ايجاد ميکند.بااين نگرش،معلوليت يکي ازفرزندان،برتمامي خانواده وکارکردهای مختلف آن وبر يکايک اعضاء تاثيرغالبا منفي باقي مي گذارد.به عبارت ديگر معلوليت فرزندی درخانواده،مانع از آن مي شودکه خانواده بتواند کارکردهای متعارف خود را بنحومطلوب داشته باشد.

از جمله اين کارکردها تامين موجبات رشد و پرورش شخصيت فرزندان ، تأمين محيطی دلپذير برای اعضاءو ايجاد پايگاهی برای برقراری روابط اجتماعی خانواده با ديگران می باشد.خانواده پايگاهي برای برقراری ارتباطات اجتماعي است وبرقراری ارتباط باديگران دراستحکام شبکه خويشاوندی سهم بسزايي دارد(ناصرشريعتي وداورمنش،1374ص 117-116).

همانطورکه مي دانيم انسان عادی برای حفظ وتطابق خودش بامحيط ازانواع روشهای خودآگاه ومکانيسم های دفاعي کمک مي گيرد.ولي هرانساني دربرابرفشارها وعواملي که سبب ايجاد تنش وفشاررواني دراو

مي شود،دارای آستانه تحمل است وچنانچه فشارهای محيطي اوبيش ازاندازه شود،درنقطه ای تعادل رواني اوبه مخاطره مي افتد(اسلامي نسب،1373،ص33).

با به دنيا آمدن کودک ناتوان فشارهايي بروالدين واردميگرددکه موجب برهم خوردن آرامش وانسجام خانواده ميشود،درنتيجه سازش يافتگي آنان راتحت تاثير قرارميدهد.

فابر[4] (1975 )خاطر نشان می سازد که دراثر وجود کودک عقب مانده ذهنی انواع فشارهای زيربه والدين وساير اعضای خانواده تحميل می شود:

1)به تعويق افتادن تحول روانی ساير فرزندان

2)محدودشدن پيشرفت خانواده

3)وقوع بحرانهايی مانند مشکلات زناشويی ،طلاق،افسردگی والدين

4)بروزاحساساتی ازقبيل خشم، نااميد ی واحساس گناه(ترنبول وترنبول[5]،1990 به نقل از شريفی ص64).

رزنبرگ ورابينسن (1990)به تاثير شرايط خانواده برسازگاری با تولدکودک معلول اشاره مي نمايد.آنها خاطرنشان مي سازند.خانواده هايي که ازنظروضعيت آموزشي،تربيتي وفرهنگي دروضعيت مناسبي نيستندوازامکانات حمايتي برخوردارنباشند وشرايط اقتصادی بدی داشته باشند،فرايند سازگاری رابخوبي طي نمي کنند ودچارناراحتي ميشوند(ماهر،1377).

البرزی(1375)درباره تاثير کودک عقب مانده ذهني بر والدين و رويارويي پدر و مادر با کودک عقب مانده ذهني نشان ميدهد که والدين به واکنشهای مختلفي دچارميشوند که عبارتنداز:احساس خجالت(41درصد)،احساس گناه(37درصد)،پنهان کردن فرزند(10درصد)

خانواده درارتباط باداشتن چنين فرزندی فشارهايي راتحمل ميکند که از جمله آن مواردی ازقبیل نگراني برای فرزند(87درصد)،آزردگي عصبي(2/53درصد)،تاثير بر روابط خانواده(23درصد)،اختلاف زناشويي(18درصد)اشاره نمود(شريفي درآمدی،1381 ص165-164).

فابر(1959)يکي ازاولين پژوهشگراني است که انواع استرس ايجادشده درخانواده که ناشي از پي بردن به معلوليت کودک است را موردبررسي قرارميدهد.يکي ازرايج ترين اين استرس ها،واکنش اندوه است.اين واکنش سمبل يا نشانه مرگ کودک طبيعي است.بعبارت ديگر،داشتن کودک معلول نشانه ازدست دادن يک کودک طبيعي است.آگاهي ازاينکه کودک آنها بامشکل متولدشده است واين مشکل ادامه خواهديافت،فرايندي ازاندوه راموجب ميشودکه شبيه اندوهي است که اعضاء خانواده کودک درحال فوت باآن روبرو است.

فابراشاره مي کند که وجودکودک معلول اغلب موجب اختلال دررشدوتعالي خانواده نيزميشود.اوويژگي بحراني که خانواده با آن روبرو است رامانند يک توقف درچرخه زندگي خانواده تعريف مي کند که دراثرآن :

الف)رشدوتکامل خانواده کند مي شود

ب)هماهنگي ميان وظايف اعضاء خانواده مختل مي گردد،درحاليکه درشرايط عادی اين هماهنگي موجب رشدوتکامل خانواده مي شود(ملك پور،1369).

ازعوامل فشارزابرخانواده ووالدين کودکان معلول،عوامل غير اجتنابي هستند که دربرابرفعاليتها واهداف خانواده موانعي رابوجودمي آورند،اين عوامل مشقت های عمومي هستند که با فعاليت های تفريحي،فرصتهای شغلي وفعاليتهای مربوط به سازمان خانواده مرتبط هستند.مک کابين وهمکاران معتقدندکه هم ميزان وهم انعطاف تفريح وفراغت[6]دراين خانواده ها کاهش مي يابدوبه همان صورت نيز به دليل کارهای زياد مسايل زماني کاهش پيدا مي کند.عوامل فشارزای ديگر ناشي از زندگي اجتماعي خانواده[7]
مي باشند(حسين نژاد،1375).

کازات و ماروين (1984)،فابر(1959) واکنش های منفي که والدين ازدوستان وهمسايگان مشاهده مي کنند وهمچنين خجالت واحساس شرم والدين ويا خواهران وبرادران به خاطر فرزند يابرادرشان،همچنين ترس از حوادث وتصادفات نيز ميتواندمنجربه انزوای اجتماعي خانواده گردند(دارلينگ وسليگمن ،1989به نقل از ايلالی1376).

در بيشترخانواده ها مادر بيشترين دشواري وفشار را در نگهداري بچه تجربه مي كند.اوديگرقادر نيست مانندقبل كارهايي مثل آماده كردن غذا،شستن لباسها،خريدهفتگي خانه وكمك درتكاليف مدرسه رابخوبي انجام دهد.زماني را كه صرف افراد ديگر خانواده مي كرد،كاهش مي يابد.زيرا بيشتر وقت اوصرف مواظبت وتامين احتياجات بچه معلول مي شود.با دور شدن مادر از كارهاي قبلي،ساير اعضاي خانواده بيشتراحساس مسوليت مي كنند.ممكن است براي افراد ديگر خانواده،سازگاري با فشارها و امور جديد كه ناشي از وجود كودك معلول است،بسيار مشكل باشد(اديب سرشكي،1380ص132).

 

اهميت و ضرورت

يكي از مهمترين لوازم سلامت رواني، وجود محيط خانوادگي سالم است.اين محيط زندگي رامي توان طوري تنظيم كرد،كه هرچند در بهبود وضع افراد،موثر نباشد لااقل موجب تخريب آنها نگردد. درجامعه ما اعتقاد بر اين است كه حمايت ازنظام اجتماعي،حمايت ازهمه اعضاي آن مي باشد.

باتوجه  به آمار دانش آموزان درسال 1370كه حدود 15ميليون نفربرآوردشده[8] وباتوجه به متوسط درصد انواع دانش آموزان استثنايي،لذاتخمين زده مي شود دركشورحدود 2ميليون دانش آموز استثنايي وجود دارد(سيف نراقي،1380ص18).

بنابراين تعداد قابل توجهي ازخانواده ها درجامعه ايراني ازاثرات منفي داشتن يك كودك معلول وهمچنين از بار مراقبتي بسيار زياد،فشارهاي رواني،اجتماعي ومالي ناشي از داشتن يك كودك معلول رنج مي برند،كه

 

 

تحقیق مقايسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذير با مادران کودکان عادی

اين فقط قسمتي از فایل است . جهت دريافت کل فایل ، لطفا آن را خريداري نماييد
اگر تمایلی به پراخت انلاین ندارید می توانید مبلغ فایل را به شماره کارت واریز کنید و رسید را به واتساپ یا تلگرام ما ارسال کنید تا براتون ایمیل بشه
خرید این محصول از دکمه مقابل:
یا تلگرام ارسال کنید تا براتون ایمیل بشه .

پس از پرداخت لینک دانلود برای شما نمایش داده می شودو یک نسخه برای شما ایمیل می شود.

پاسخ دهید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.