مقاله آسيب شناسي اجتماعي چيست
آسيب شناسي اجتماعي مفهوم جديدي است كه از علوم زيستي گرفته شده و مبتني بر تشابهي است كه دانشمندان بين بيماريهاي عضوي و آسيبهاي اجتماعي (كجرويها ) قائل مي شوند . در واقع ، با شكل گيري و رشد جامعه شناسي در قرن نوزدهم ميلادي ، بهره گيري از علوم مختلف براي بيان فرايند هاي اجتماعي نيز معمول گرديد و در نتيجه بسياري از اصطلاحها و واژه هاي رايج در علوم ديگر چون زيست شناسي ، علوم پزشكي ، زمين شناسي و مانند ان در جامعه شناسي نيز به كار گرفته شد كه از جمله مي توان” آسيب شناسي اجتماعي” را نام برد .
هدفها و مقاصد آسيب شناسي اجتماعي
هدفها و مقاصد آسيب شناسي اجتماعي را مي توان به شرح زير طبقه بندي كرد :
- مطالعه و شناخت آسيب هاي اجتماعي و علل و انگيزه هاي پيدايي آنها ، زيرا تشخيص درست دردها ، نخستين شرط چاره جويي و بيش از نيمي از درمان است ، درد تشخيص نا داده را درمان نتوان كرد . بي شك هرگونه ساختن بدون شناختن ، تير در تاريكي رها كردن است .
- پيشگيري از وقوع انحرافات اجتماعي و جرم در جامعه به منظور بهسازي محيط زندگي جمعي و خانوادگي . ازآنجا كه پيشگيري همواره ساده تر ، علمي تر و كم هزينه تر از درمان است ، داراي اهميت بسيار مي باشد .
- درمان كجروان اجتماعي با بكار گيري روشهاي علمي و استفاده از شيوه هاي مناسب براي قطع ريشه ها و انگيزه هاي اين كجرويها .
- تداوم درمان براي پيشگيري و جلوگيري از بازگشت مجدد انحرافات اجتماعي وم بررسي شيوه هاي باز پذيري اجتماعي كجروان .
در واقع ، آسيب شناسي اجتماعي خاستگاه اختلالها ، بي نظمي ها و نا بسامانيهاي اجتماعي است . اگر در جامعه اي هنجارها مراعات نشود ، كجروي پديد مي آيد و رفتار آسيب مي بيند . مطالعه علمي اين گونه نابسامانيها و ناسازيها را در جامعه انساني آسيب شناسي اجتماعي مي گويند .
فرهنگ
انسانها به كمك نيروي انديشه ، بر خلاف ديگر جانداران خود را از تسليم و وابستگي بي قيد و شرط به طبيعت برهانند و براي مبارزه و تسلط بر آن ، راهها و روشها ومسايلي را اختراع كنند كه به مجموعه آنها ”فرهنگ ” گويند . فرهنگ مجموعه پاسخهاي انسان به پرسشها و نيازهاي گوناگون ناشي از ضروريات زندگي در طبيعت و در جامعه است . تايلورفرهنگ را حاصل رفتار و كردار انسانهايي مي داند كه دار جامعه زندگي مي كنند . به بيان ديگر ، فرهنگ شيوه كلي زندگي در هر جامعه است .
از آنجا كه فرهنگ ، قوام دهنده و نظام بخش كاركردها و ساختارهاي اجتماعي است و رفتار هر يك از افراد جامعه از آن تاثير مي پذيرد ، بنابراين بايد با دقت مورد بررسي قرار گيرد تا از آن بتوان به تبيين رفتار فردي و گروهي در جامعه پرداخت .
ويژگيهاي فرهنگ
فرهنگ داراي ويژگيهايي چند است :
- انتقال پذيري : يعني فرهنگ فرايندي است كه از طريق آموزش از نسلي به نسل بعدي انتقال مي يابد ، ادامه پيدا مي كند و دگرگون مي شود . فرهنگ با انتقال تجربه ها ، الگوها و قالبهاي رفتاري را در ذهن افراد جامعه ، حك مي كند و زماني اين قالبها حك شد ، آثار تجربه ها ، عميق و مداوم و مستعمر مي شوند . فرايند حك كردن ، از طريق جامعه پذيري ، فرهنگ پذيري و ياد گيري انجام مي شود .
- آموختني : فرهنگ را مي توان به عنوان مجموع ويژگيهاي رفتاري و اكتسابي افراد يك جامعه تعريف كرد . واژه تعيين كننده در اين تعريف ، همان واژه اكتسابي است كه فرهنگ را از رفتاري كه نتيجه وراثت زيست شناختي است ، متمايز مي سازد
- همگاني : بدين معني كه فرهنگ دستاورد فردي نيست ، بلكه مجموعه اي از افراد در پيدايي آن شريك و سهيمند
- وسيله اي براي كنترل و نظم اجتماعي : از آنجا كه افراد ، شيوه هاي رفتاري و الگوهاي فرهنگي جامعه را چه به صورت سطحي ( جامعه پذيري ) و چه به صورت عمقي ( فرهنگ پذيري ) ياد مي گيرند ، فرهنگ وسيله اي است كه رفتار و تمايلات و كردار آنان را يكنواخت مي كند و از طريق مجازاتهايي كه اعمال مي كند ، باعث كنترل و ايجاد نظم در جامعه مي شود . فرهنگ پذيري وقتي در شرايط استعماري – هنگامي كه يك فرهنگ مورد تهاجم واقع مي شود و فرهنگ غالب سعي در انهدام ارزشهاي اجتماعي و رد حيات سنتي داشته باشد – ( فرهنگ زدايي ) قرار بگيرد ، آسيب شناختي به خود مي گيرد . ويليام ريورس (1922) مي نويسد : در اثر تضاد ميان فرهنگ غربي ( فرهنگ غالب ) و فرهنگ بومي در برخي از قبايلي كه در حالت بدوي زندگي مي كنند ( فرهنگ مغلوب ) ، ” لذت زندگي از ميان رفته است ” . به اين اعتبار ” فرهنگ زدايي ” كه بر اثر آن فرد فاقد هنجارهاي قابل استناد براي رفتار خويش مي گردد ، منجر به بروز برخي ناسازيها و دشواريهاي اجتماعي مانند : الكليسم ، اعتياد به مواد مخدر ، رشد فحشا ، افزايش جرمهاي مختلف ، خود كشي و مانند آن خواهد شد .
ضربه فرهنگي:
هنگامي كه يك فرد در يك محيط فرهنگي بيگانه و در ميان مردمي قرار مي گيرد كه در باورهاي بنيادي آنها سهيم نيست ، دچار ضربه فرهنگي مي شود ( كوئن ،1370 : 43). مثلا اگر يك ايراني را به جزيره دور افتاده اي در اقيانوس آرام در ميان قبيله اي ببرند ، جايي كه شكار انسان براي آنها امري معمولي است ، به درستي دچار ضربه فرهنگي مي شود ، زيرا زندگي اين قبايل با شيوه زندگي او بسيار متفاوت است .
عناصر اساسي فرهنگ
مفهوم وسيع و گسترده فرهنگ كه شيوه هاي كلي زندگي مردم در هر جامعه است ، به طور مشخص از اجزا و عناصر متفاوتي كه در عين حال به هم مربوطند ، تشكيل شده است . ما در اينجا براي روشنتر شدن موضوع به دو بخش مهم فرهنگ – ارزشها و هنجارها – اشاره مي كنيم .
هنجارهاي اجتماعي
هنجارهاي اجتماعي ، شيوه هاي رفتاري معيني هستند كه بر اساس ارزشهاي اجتماعي جامعه شكل مي گيرند و با رعايت آنهاست كه جامعه نظام پيدا مي كند . در اصطلاح جامعه شناسي هنجارها را ”الگوهاي استاندارد شده رفتار و كردار” مي گويند ، اين الگوها نشان دهنده رفتار ايده آل يا مطلوب افرادجامعه است. مقررات رسمي ، قوانين ، احكام فقهي و شرعي ، آداب و رسوم ، شيوه هاي قومي و نظاير آن از جمله هنجارهاي جامعه به شمار مي روند .
هنجارهاي اجتماعي راهنماهاي آشكاري هستند كه به يك مردم جامعه مي گويند چگونه بايد در شرايط خاص رفتار كنند . در واقع ، هنجارهاي اجتماعي تعيين مي كنند چه بايد بگويد و از گفتن چه چيزهايي اجتناب ورزد . بايد چگونه بينديشد و چگونه رفتار كند ، چه اعمالي را انجام دهد و از انجام كدام اعمال دوري گزيند و به همين دليل هر كس مي كوشد تا رفتار خود را با هنجارهاي اجتماعي سازگار كند تا جامعه او را به عضويت خود بپذيرد . بنابراين ، هنجارهاي اجتماعي براي اعضاي جامعه مشخص مي سازند كه در يك موقعيت اجتماعي چه نوع رفتاري را بايد در پيش گيرند و از چه نوع رفتار پرهيز كنند . به عنوان مثال : هنجارهاي ممنوع ، عملي را كه فرد مجاز به انجام آنها نيست مشخص مي كند . مثلا” به فرد گفته مي شود كه دزدي ، آدمكشي و وارد آوردن خسارات مالي و جاني به ديگران اجتناب كند و هنجارهاي مجاز ، رفتارهايي را مشخص مي كند كه از فرد انتظار مي رود در موقعيت معين ، آن را انجام دهد ، مثلا از فرد انتظار مي رود كه به موقع ماليات خود را بپردازد ، قوانين راهنمايي و رانندگي را رعايت كند و لباس مناسبي بپوشد .
انواع هنجارها
پاره اي از مهمترين هنجارهاي اجتماعي را مي توان به شرح زير گروهبندي كرد :
1.هنجارهاي ديني : هنجارهاي ديني معلول آموزش ديني هر جامعه مفروض است . براي مثال ، فقه و شرع مقدس اسلام كه ازتعاليم ديني اسلام سرچشمه گرفته است ، در طول قرنها به وسيله مجتهدان و انديشمندان ديني تنظيم تدوين شده و تنها مرجع داوري در كارها و مهمترين هنجارها در ايران است .
آسيب شناسي را بايد با توجه به هنجارهاي ديني مطالعه كرد : زيرا با پژوهشهايي كه به عمل آمده است ، بين نوع آسيبهاي اجتماعي و باور هاي ديني رابطه نزديك وجود دارد . مثلا معلوم شده است كه نرخ خودكشي در كشور هاي اسلامي بسيار كمتر از ديگر كشور ها است ، زيرا خود كشي در اين دين تحريم شده است .
2.هنجارهاي رسمي : هنجارهاي رسمي مشتمل بر قوانين تشكيلاتي ، اداري و مالي كشور و واحد ها و مؤسسه هاي تابعه است ، مانند: قانون اساسي ، قانون مدني ، قوانين حقوقي و جزايي. هنجارهاي رسمي به وسيله نمايندگان مجلس وضع مي شود و بخش اعظم كارهاي اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و اداري و سازماني بر اساس آن انجام مي گيرد و سازمانهاي قضايي و نيروهاي انتظامي براي نظارت بر اجراي آنها به وجود آمده اند .
- هنجارهاي سنتي (غير رسمي ) : هنجارهايي است كه بوسيله فرد يا افرادي وضع نشده ، بلكه خود به خود و به صورت تدريجي از اتفاقات روزمره زندگي سرچشمه گرفته و خاستگاهي جز كل جامعه ندارد . اين هنجارها جزيي از فرهنگ عامه ( فولكلور ) است كه آنها را به عنوان سنتها ، رسمها و آداب و رسوم مي شناسيم . آداب و رسوم هنجارهايي است كه مشخص ميكند افراد در فعاليت روزانه شان به چه شيوه هاي مورد قبول بايد فكر كنند .
هنجارها و نوع مجازات