حقانیت امام علی (ع)
مقدمه
هر ملتي همواره سعي ميكند زيبائيهاي تاريخ خويش را بيرون بكشد و ارائه دهد و حتي الامكان روي زشتيهاي تاريخ خود را ميپوشاند . حوادث غرورآميز تاريخ يك آيين و يا يك مسلك نشانهاي از اصالت و حقانيت آن تلقي ميشود و رغبتها را بدان ميافزايد ، و اما حوادث نامطلوب تاريخ آن سبب ترديد در اصالت آن ميگردد و نشانهاي از ضعف نيروي خلاقه آن تلقي ميشود . بحث در خلافت و امامت و حوادث ناگوار صدر اسلام و تكرار زياد آن جريانهاي نامطلوب مخصوصا در عصر حاضر كه نسل جديد از نظر ديني دچار بحران روحي است از ايمان و شور و علاقه آنها به اسلام ميكاهد . در گذشته ممكن بود كه اين بحثها اثر مطلوب داشته باشد و توجهات را از يك شاخه اسلامي به سوي شاخه ديگر آن معطوف سازد ، ولي در عصر حاضر بازگو كردن و ارائه دادن آنها افكار را نسبت به اصل و ريشه سست و متزلزل ميكند . چرا ديگران همواره در صدد كتمان زشتيهاي تاريخ خويش ميباشند و ما مسلمانان بر عكس همه سعيمان اينست كه آنها را بازگو كنيم و احيانا بزرگتر از آنچه بوده جلوه دهيم ؟ !
خداوند هيچ قوم و ملتي را به سيرت فرشتگان منزه ازگناه نيافريده است . تفاوت تاريخ ملل و اقوام و كيشها و آئينها از نظر زيبائي و زشتي در اين نيست كه يكي سراسر زيبائي است و ديگري سراسر زشتي
، بلكه در نسبت ميان زيبائيها و زشتيها است . قرآن كريم اين حقيقت را كه بشر مجموعهاي است از زشتي و زيبائي به صورت لطيفي بيان كرده است . خلاصهاش اينست كه خداوند به فرشتگان اعلام ميكند كه يخواهم ” جانشين ” ( آدم ) بيافرينم . فرشتگان كه تنها تيرگيهاي وجود اين موجود را ميشناختند با تعجب حكمت اين كار را خواستار شدند . در پاسخ آنها گفته شد من در وجود اين موجود چيزها از روشني و زيبائي سراغ دارم كه شما نميدانيد .[1]
مردي يهودي براي اينكه اميرالمؤمنين علي عليهالسلام را به حوادث نامطلوبي كه در صدر اسلام بر سر خلافت در ميان مسلمين رخ داد سر كوفت دهد گفت:
ما دفنتم نبيكم حتي اختلفتم فيه هنوز پيامبرتان را دفن نكرده بوديد كه دربارهاش اختلاف كرديد . و چه زيبا پاسخ گفت علي . فرمود : « انما اختلفنا عنه لا فيه و لكنكم ما جفت ارجلكم من البحر حتي قلتم لنبيكم اجعل لنا الها كما لهم آلهة فقال انكم قوم تجهلون » .
تو اشتباه ميكني ، ما درباره خود پيامبرمان اختلاف نكرديم ، اختلاف ما در باره دستوري بود كه از پيامبر ما رسيده است كه آيا چنين است يا چنان . اما شما هنوز پايتان از دريا خشك نشده بود كه به پيامبر خود گفتيد براي ما مانند اين بت پرستان بتي بساز ، و پيامبرتان گفت همانا شما قومي هستيد كه ناداني ميكنيد[2] يعني اختلاف ما با قبول توحيد و نبوت بود . اختلاف ما اين شكل را داشت كه آيا آنكه به حكم اسلام و قرآن بايد جانشين پيامبر شود شخص معين و پيش بيني شده ا ست و يا شخصي كه خود مردم او را به عنوان جانشيني انتخاب و تعيين ميكنند ؟ اما شما يهوديان در حال حيات پيامبرتان مطلبي را پيش كشيديد كه از ريشه ضد با دين شما و تعليمات پيامبر شما بود .
در اين مقاله ما در مورد حديث غدير خم که يکي از احاديث مربوط امامت و ولايت علي (ع) مي باشد مطالبي را جمع اوري و مورد بررسي قرار داده ايم از مهم ترين منابع که استفاده کرديم کتاب امامت وولايت دکتر شهيد مطهري و کتاب چهل حديث مي باشد.
1ـ سند حديث غدير
حديث غدير از مشهورترين و بلند آوازه ترين احاديث نبوى است، كه بسيارى از محدثان و عالمان بر استوارى بلكه تواتر آن تأكيد كرده اند
علاّمه امينى حديث غدير را ازصدوده تن از صحابيان گزارش كرده است و آنگاه در پايان تأكيد كرده است كه گزارش او تمام آن چيزى نيست كه وجود دارد.
يكي ديگر از ادلهاي كه شيعه ذكر كردهاند حديث غدير است . [ خواجه نصير ] ميگويد : و لحديث الغدير المتواتر حديث غديري كه متواتر است . ” متواتر ” اصطلاحي است در علم حديث ، ميگويند خبر واحد و خبر متواتر . مقصود از خبر واحد اين نيست كه ناقل آن يك نفر باشد بلكه يعني خبري كه نقل آن در حدي است كه مفيد يقين نيست خواه ناقل يك نفر باشد و خواه ده نفر باشند . مثلا شخصي نقل ميكند كه من فلان خبر را از راديو شنيدم . شما گمان پيدا ميكنيد كه اين سخن راست باشد اما هنوز منتظريد كه ديگران چه ميگويند . از يك نفر ديگر هم ميشنويد ، گمانتان قويتر ميشود . بعد ميبينيد كه افراد زيادي همين حرف را ميزنند . نميتوانيد احتمال بدهيد كه همه اينها خواستهاند دروغ بگويند . حتي بايد [ تعداد ناقلان ] در حدي باشد كه تباني بر دروغ هم در آن درست نباشد چون در يك حدي ممكن است افراد بشر تباني كنند ولي اگر از آن حد بيشتر باشد تباني امكان ندارد . تواتريعني [ مقدار نقل خبر ] فوق تباني باشد . مثلا در همين مثالي كه عرض كردم ممكن است ده نفر با همديگر تباني كنند كه بگويند ما فلان خبر را از راديو شنيديم . تا دويست نفر ممكن است تباني كنند ولي گاهي قضيه به حدي ميرسد كه اصلا نميشود احتمال داد كه تباني باشد . مثلا شما ميرويد به جنوب تهرانميبينيد شخصي ميگويد راديو چنين چيزي گفته . بعد ميرويد شر ق تهران ميبينيد افرادي آن خبر را نقل ميكنند . بعد ميرويد غرب تهران همينطور نميتوانيد احتمال بدهيد كه همه اينها با يكديگر تباني كردهاند . اين را ميگويند تواتر . شيعه مدعي است كه نقل خبر غدير در حدي است كه ما احتمال تباني هم در آن نميتوانيم بدهيم و بگوئيم مثل چهل نفر از صحابه پيغمبر تباني كردند بر يك دروغ ، خصوصا كه بسياري از ناقلان اين خبر جزء دشمنان علي ( ع ) بوده يا از طرفداران ايشان شمرده نشدهاند . اگر ناقلان فقط از تيپ سلمان و ابوذر و مقداد يعني همانها كه دور علي ميچرخيدند بودند ، ميشود احتمال داد كه اينها علاقه مفرطي به علي ( ع ) داشتند و با تباني چنين
[1] و اذا قال ربك للملائكة انی جاعل فی الارض خليفة ، قالوا ا تجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك ، قالانی اعلم ما لا تعلمون>> البقره
[2] نهج البلاغه ، حكمت . 317
مقدمه
- سند حديث غدير 6
- شناخت واقعه غدير 7
- غدير در قران 9
- روز تبريک و تهنيت 9
- جانشين پيامبر 10
- لزوم تعيين جانشين 10
- پاره اي از سخنان حکمت آميز علي 17
- نتيجه گيري 22
منابع و ماخذ 23