پايان نامه رشته نقاشي خيالواره (ما- زمان- رويا)

پايان نامه رشته نقاشي خيالواره (ما- زمان- رويا)

تعداد صفحات: 50

نوع فایل: ورد ،

دسته بندی: -

قیمت: 13500 تومان

تعداد نمایش: 958 نمایش

ارسال توسط:

خرید این محصول:

پس از پرداخت لینک دانلود برای شما نمایش داده می شود.

پايان نامه رشته نقاشي خيالواره (ما- زمان- رويا)

شرح دست يابي به پروژه علمي

مركب، گـِل دو ماده اي هستند كه من براي رنگ گذاري نقاشي هايم آنها را انتخاب كردم. و اينكه چرا گـِل را انتخاب كردم به اين دليل است كه «گل و خاك» در ادبيات ما جايگاه ويژه دارد. در گوشه و كنار فرهنگ مكتوب ما نشانه هاي بارزي يافت مي‎شود كه حاكي از اصالت اين عنصر، و منزلت بالاي آن است. مولانا در غزليات شمس مي سرايد.

گويند اصل آدمي خاك است و خاكي مي‎شود     كي خاك گردد آن كسي كوخاك آن درگاه‎شد

در اين جا خاك نماد معني و مفهوم ويژه اي است. جنبه معنوي دارد. در اين بيت با اينكه كلمه خاك چندين بار به كار گرفته شده است ولي بر سامعه آدمي ثقيل نمي افتد و به تعبيري توي ذوق نمي زند. مولانا تركيب هنرمندانه اي ساخته است؛ تركيبي لطيف و زيبا.

نكته اي در معارف اسلامي ما وجود دارد كه شايسته توجّه و تامل بسيار است.

در قرآن كريم، هنگام بحث از آفرينش آدمي، سخن از گل مي رود كه خميرمايه آفرينش انسان است.

ولَقَد خلقنا الانسان من صَلْصالٍ[1]

و به يقين ما آفريديم انسان را از گل خشك.[2]

وَ اِذا قَالَ رَبُّك لِلْمَلئكَةِ إنيَّ خالِقُ بَشَراً من صَلْصَالٍ …

و ياد كن آن گاه را كه پروردگارت فرشتگان را گفت: بي گمان من آفريننده بشري هستم از گل خشك … و به خاطر همين ظاهر بي ارج آن بود كه از شيطان از امتثال امر الهي مبني بر سجده بر آدمي سرپيچيد:

قالَ لَمْ اَكُنْ لاَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلْقَهُ مِنْ صَلْصَالٍ.

 

گفت: اي ابليس! ترا چه شد كه با سجده كنندگان نباشي؟ گفت:

نباشم من كه بشري را سجده كنم؛ كه تو آفريدي او را از گل خشك.

هنرداراي خصلتي ماورايي است. هنرمند تا پا را از روزمرگيها بيرون نگذارد هنرمند نيست. اسيرخاك، در واقع همان خاك است كه هنوز شكل نگرفته و نسيم نفحه الهي براو نورزيده است. بايد عشق و نيازي بزرگتر داشت تا چيزي جلوتر از خاك آفريد.[3]

از آنجا كه عشق، عاشق و معشوق هميشه مفهوم عشق و مستي عارفانه را القا مي‎كند همانگونه كه (نيكلسون درباره عرفان در نقاشي ايراني مي گفت: «در هر توصيف» موضوع چه مذكر باشد، چه مونث، و در تمام تصاوير باغها، گلها، رودخانه ها، پرندگان و غيره. او (شاعر عارف) «به حقيقت الهي» كه در تمام حوادث آشكار شده رجوع مي‎كند نه به خود اين حوادث و نيكلسون مي افزايد:

در اين حقيقت يعني «خداوند» … همان «معشوق» است كه شاعر وصفش را مي‎كند و تحت نامهاي گوناگون به اوج مي رساند.

با اين تفسير نقاش به كمك انقلابي در زيباي شناسي، هنرش را نه تنها «مشروع» مي سازد بلكه موفق مي‎شود آنرا به «گواهي» بروجود خداوند بدل سازد، نه از طريق محتوايي كه ارائه مي‎كند. بلكه از طريق جوهرش، از طريق «شكل» ارائه اش، با شكلها و رنگها كه با انضباطي خاص به گرد هم آمده اند، كه هنرمند با رد تمام راه حلهاي سهل براي منحرف ساختن منهيات «احاديث» آنرا كشف كرده است.[4]

با اين فكر سعي كردم با استفاده از گل و مركب ديده هاي خود را در صفحه كاغذ و پارچه و به واقعيت ذهني خود نزديك كنم. كه در آن، تصاوير با خراش دادن بر صفحه و ايجاد بافت، اجرا مي‎شوند.

به نظر من انسان، عاشقي است كه از لحظه تولد تا مرگ با تصاويري كه مي بيند و مفاهيمي كه درك مي كند، زمزمه هايي دردرون احساس مي‎كند كه در همه انسانهاي تاريخ ريشه دارد.

كسي  را مخاطب قرار مي‎دهد و او را جستجو مي‎كند. شايد مثل دعاي صحيفه سجاديه كه هنگام گفتن ذكر دستها به حالت دعا بالا مي رود و من در مورد نقاشي هم همين حس را دارم. زمزمه هايم تصاويري را نقاشي مي كنند كه اين دو در كنار هم براي من مفهوم دارند.

از نظر ساختمان كلي، تركيب بندي را براساس مربع و مستطيل قرار دادم كه در بعضي تابلوها با تغيير زاويه ديد اين مربع و مستطيلها به مكعب تبديل مي‎شوند كه ايجاد آن براي من مفهوم زيبايي دارد.

زيرا (مكعب شبيه به نقش كعبه در هنر اسلامي است و خداوند كه گويي درمركز درك ناشدني عالم قرار گرفته است، چنانكه او در دورترين مركز انسان ماوي دارد.)[5] همواره به ياد مي‎آيد.

ودر حالي كه درون كعبه خالي است، عدد صفر را كه آغاز است، همواره براي من تداعي مي‎كند. (صفر در اوايل عصر رياضيات جدد يك مفهوم عددي ايجاد كرد كه از نظر فلسفي گمراه كننده بود و مفهوم ديگري كه ميان نظام نمادهاي عددي و ساخت جهان طبيعي تمايزي ايجاد كرد.)[6]

از سوي ديگر، با تصور وحدت كه راه رياضيات كهن را تعيين مي‎كند اين دو گانگي از ميان ميرود.

وحدت به معني تحت الفظي كلمه، قبل قابل تصور باقي مي ماند. به اين دليل ساده كه هر چيز كه بخواهد وجودداشته باشد، در تاييد وجودش (وجود خودش) آنچه را كه وجود ندارد نفي كند.

سرما به اين دليل سرماست كه نفي گرماست. براي آنكه چيزي وجود داشته باشد، ضد آن هم بايد وجود داشته باشد.

وحدت، به مثابه نمادي كامل براي خداوند است. وحدت خالق است و كثرت مخلوق.

وحدت با تجزيه خود به آفرينش مي پردازد. كه اين تعريف در تركيب عناصر تابلو نقاشي كمك شاياني مي‎كند.)[7] (در تركيب بندي اكثر تابلوها دايره اي ديده مي شوئد كه به عبارتي كيهاني اند. اما دليل آوردن آن در تركيب بندي اين است كه نقش مدور يا نمودار مقدس، در طول تاريخ هنر، هم در فرهنگ هند، تبت، اسلام و اروپاي قرون وسطي فراوان است و در بسياري از فرهنگهاي قبيله اي هم بكار ميرود- چه به شكل نقاشي، چه در بناها و چه در حركات بدن.

اساس اين نمودارهاي غالبا دايره اي است كه به چهار قسمت مساوي تقسيم شده و همه اجزاء و عناصر آن در يك بافت همگون قرار دارند. آنها، به عبارتي، كيهاني اند. يعني به وسيله نماد

[1] سوره 15، آيه 62

[2] سوره 15، آيه 28

[3] مهندس مصطفي صدسليمي، اشتياق، خواستگاه هنر، فصلنامه هنر، تابستان 1373، ص 606

[4] عرفان سهروردي، در مينياتور (نمادگرايي عرفاني) تلخيص از تحقيقات الكساندر پاپادولو درباره مينياتور، فصلنامه هنر، بهار 63-62، صفحه 94

[5] دكتر غلامرضا اعواني، حكمت  وهنر معنوي (مجموعه مقالات)، انتشارات گروس، ص 294

[6] رابرت لالر، (مقاله)، ترجمه بخشي از كتاب Sacred Geonetry نشوته R-LAWLOR كه در سال 1982 به وسيله T-AND- HUDSONS منتشر شده) هندسي قدسي، استعاره نظام عالم، فصلنامه هنر، ص 82

[7] همان، ص 83

پيشگفتار:

تاريخ هنر من، زماني شكل ميگيرد

كه جسمم، بسان مجسمه هايي از درون خاك

زماني كه مي گويند: بعد از قرنهاست، بيرون مي آيد

و هنر عصر انسانهاي تكرار شود.

اما اكنون به زماني متعلقم

كه فرا راه تاريخ  است.

و زمان، تاريخ انتظار من و توست.

مرزها و فاصله ها جستجوي ذهني مرا تشكيل مي‎دهد. فاصله هايي كه مرز بين گذشته، حال و آينده را مي سازند و جايگاه مرا در عصر حاضر مشخص مي كنند. در اين جستجوها، مفاهيمي براساس مقايسه براي من معنا پيدا مي كنند كه زندگي انسانها را در زمان (گذشته- حال و آينده) به تاريخي تبديل مي‎كند كه چرخه اي از تكرار انسانهايي است كه مي آيند و مي روند. آنگاه خوبي، بدي و گنگ بودن معنا پيدا مي‎كند.

فاصله ها در ذهن من؛

فاصله خوبي و بدي، انديشه

فاصله ما و انسانها، تاريخ و گذشته

فاصله بين انسانها، زبان، رنگ، نژاد

فاصلخ بين شب و روز، زمان

فاصله بين خشكي و دريا، ساحل

فاصله بين زمين و آسمان، خط افق

فاصله ما و آسمان، نور، ستاره و ابر

فاصله ما و زمين، خاك

فاصله جسم وروح من، آيينه

فاصله بين واقعيت و خيال، اتفاق

فاصله تولد و مرگ، زندگي

و فاصله من و خدا، هيچ چيز

اما اينها، تكراري براي تمام موجودات بوده و هست و وجود آنها، جستجوي براي يافتن يك مفهوم است و آن خدا. به همين سبب در تابلوهاي ارائه شده صفحه كاغذ را به چند پلان تقسيم كردم كه شامل زمين، خط افق و آسمان است. كه خط افق همواره حائلي است براي دريا، شهر و انسانها و نور و سايه، عناصري هستند براي كشف آنها و خاك اين عنصر سرشتين انسان را به عنوان دادن رنگي به خيالم انتخاب كردم.

از باب ارائه كار به ضرب آهنگي از زمزمه هاي دروني و تصاويري در قالب، جملات شعرگونه و نقاشي هاي گلي پرداختم كه در ادامه اين رساله با عنوان سفري به خيالواره ارائه خواهم كرد.

فهرست مطالب:

شرح دست يابي به پروژه علمي………………… 1

خيالواره………………………………… 38

سفري به خيالواره…………………………. 40

منابع و مآخذ…………………………….. 47

 

پايان نامه رشته نقاشي خيالواره (ما- زمان- رويا)

اين فقط قسمتي از فایل است . جهت دريافت کل فایل ، لطفا آن را خريداري نماييد
اگر تمایلی به پراخت انلاین ندارید می توانید مبلغ فایل را به شماره کارت واریز کنید و رسید را به واتساپ یا تلگرام ما ارسال کنید تا براتون ایمیل بشه
خرید این محصول از دکمه مقابل:
یا تلگرام ارسال کنید تا براتون ایمیل بشه .

پس از پرداخت لینک دانلود برای شما نمایش داده می شودو یک نسخه برای شما ایمیل می شود.

پاسخ دهید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.