تحقيق خلاصه فصل پنجم و شش كتاب «نظريه هاي علوم انساني»
نويسنده: ژولين فروند- مترجم: عليمحمد كاردان
از صفحة 71 تا صفحة 103 كتاب
فصل پنجم
ديلتاي (1911-1833)
- ويلهلم ديلتاي نظريه پرداز مسلم علوم انساني بود و همواره خواهد بود.
- نخستين كسي است كه در علوم انساني معرفت شناسي مستقلي را بوجود آورد.
- پيرو مكتب تاريخي است و مسأله نقد عقل تاريخي را مطرح ميكند.
- او شاگرد بوكه و نويسنده شرح احوال شلاير ماخر است.
- او طرفدار روش تأويل و از فلسفة تحصلي سخت متأثر است.
- در جواني به عضويت حلقه برلن (كه باشگاه خودكشي كرده ها ناميده ميشود) درميآيد.
- او براي روان شناسي تقدم قائل است و با فلسفة اصالت طبيعت مبارزه ميكند بدون اينكه در دام روش درون نگري گرفتار شود.
- انديشه او مانند هر انديشة ديگري به اوضاع و احوال تاريخي وابسته است.
- براي عقل و نظامهاي عقلاني يعني علوم اهميت فراوان قائل است اما از ناتواني تبيين علمي در غلبه كامل بر نيروهاي غيرمعقول هيچگاه غافل نيست.
- به نظر ديلتاي گذشته ما در مقايسه با امر معقول محض غير قابل اندازه گيري است و اين امر مبين توجه او به تجربه شاعرانه اي است كه نظم و نسق منطق را درهم ميشكند.
- «آرون» خاطرنشان مي سازد در نظرية ديلتاي «نقد عقل تاريخي»، نقد تاريخي عقل نيز هست و در حقيقت ضرورت عقل هيچگاه قائم به ذات يا مستقل نيست چون با موانع ناشي از تجربة زندگي شخصي برخورد ميكند.
تحصلي بودن علوم انساني:
- سعي ديلتاي اين است كه نشان دهد علوم انساني از ديد آگوست كنت و استوارت ميل علومي تحصلي هستند و ميل با طرح مساله روش شناسي مخصوص علوم مربوط به ذهن (روح) به تلاش قابل ملاحظه اي دست زده است.
- دقيقاً به نام فلسفه تحصلي و علمي است كه ديلتاي به ناهمگوني روشهاي علوم طبيعي و علوم فرهنگي معتقد ميشود كه نتيجه نوعي دوگانگي معرفت شناختي است.
- موضوع آنچه ديلتاي «نقد عقل تاريخي» مي نامد قطع رابطه با مذهب اصالت طبيعت است و فايدة فلسفي آن كمك به فروپاشي فلسفة قرون وسطايي به صورت حق طبيعي، دين طبيعي يا اخلاق طبيعي است.
- علوم ذهني (روحي) مستقل از علوم طبيعي است.
- ديلتاي علوم روحي را قائم به ذات و مستقل مي داند.
- ديلتاي به مساله روش ها چندان توجه ندارد، او به درك شرايط معقول بودن كه مختص علوم روحي است و بنابراين به سهم تحصلي آنها در شناخت بهتر اشخاص و اشيا دلبستگي خاص دارد.
- بيشتر آثار او در زمينه معرفت شناسي است.
- علوم روحي در گيرودار عمل زندگي رشد كرده اند و موضوع آنها مجموعه اي از اثرها و پيمان هايي است كه انسان پيش از آنكه از آنها علمي بسازد مي بايستي آنها را آفريده باشد.
- بشر آفرينندة طبيعت نيست ولي آفرينندة عالم اجتماعي است. براي مثال سيارات مستقل از ارادة بشر وجود دارد اما حقوق جدا از اين اراده وجود ندارد.
- بيان مهم ديلتاي:
- علوم انساني از مجموعه اي كه بنا بر منطق تشكيل شده باشد و ساخت آن به ساخت معرفت ما از طبيعت شبيه باشد، پديد نيامده اند.
- اين علوم را بايد به صورتي كه در طي تاريخ رشد كرده است مطالعه كنيم.
- علوم روحي داراي اصالت ذاتي هستند.
- واقعيت روح و واقعيت ماده دو نوع واقعيت نيست. واقعيت يكي بيش نيست.
- برخلاف ادعاي طبيعي مذهبان اين واقعيت به يك شيوه قابل درك نيست هم از طزريق تجربه بيروني و هم از طريق تجربه دروني ميتوان به آن دست يافت و هر دو صورت رواست.
- عالم روح يا ذهن منحصراً موضوعي تصوري يا آزمايشي نيست، بلكه زيسته نيز هست.
- پديده هاي اجتماعي و رواني با شيوه هاي علوم طبيعي به تمامي مفهوم نيستند و بايد توجه داشت كه «علمي خاص امور روح» وجود دارد كه علم مستقلي است.
- معرفتي كه مختص علوم طبيعي است حدودي دارد «ديلتاي» تأكيد ميكند «اين حدود» حدودي بسته به شرايط قدرت تجربي هستند و در علوم طبيعي هر آن به آنها برميخوريم. اين حدود بيروني نيستند بلكه شرايط درون ذاتي معرفت و از آن جدايي ناپذيرند.
- ميان قلمرو طبيعت و قلمرو تاريخ خط فاصلي وجود دارد.
- دايرة معرفت عقلي به دو نيمدايره تقسيم ميشود كه هر يك از آنها يك دسته از علوم را در مجموعة اصلي از مناسبات از همه نوع گرد ميآورد و نظامي از علوم اصيل و تحصلي را سبب ميشود.
- «نقد عقل تاريخي» به ما مي آموزد كه علم مانند حقوق و سياست، خود اثري انساني است و چون علوم روحي علوم تاريخي هستند صرفاً موضوع بيرون از انسان را مورد بررسي قرار نمي دهند. بلكه دانشمند از اين حيث كه آثار انساني را به شيوة علمي تجزيه و تحليل ميكند «خود» را موضوع بحث مي يابد.
- به عقيدة «ديلتاي» معقوليت تاريخي در وهله اول، به موجوديت متفرد و متشخص مربوط ميشود و موضوع علوم انساني وقوف به واقعيت تاريخي به اعتبار فرد و تشخص آن و تعيين قواعد و غايات رشد فرد معين و نيز دانستن اينكه در تكوين فرد معين چه ملازماتي نقش فعال دارند.
اين جنبة شخصي و خاص را بايد چنانكه هست محترم شمرد و دستاويزي براي انتزاعات غيرعلمي قرار نداد.
و در وهلة دوم معقوليت تاريخي به اين معني است؛ موضوعاتي كه بايد به وسيلة علوم مربوط به روح
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل پنجم: ديلتاي……………………….. 2
- تحصلي بودن علوم انساني………………… 3
- تاريخ روان شناسي……………………… 6
- روش تأويل در نظر ديلتاي……………….. 8
تحقيق خلاصه فصل پنجم و شش كتاب «نظريه هاي علوم انساني»