مونوگرافي ايل بختيار (بررسي ساختار فرهنگي- اجتماعي)

مونوگرافي ايل بختيار (بررسي ساختار فرهنگي- اجتماعي)

اندازه: 205kb

تعداد صفحات: 140

نوع فایل: ورد ،

دسته بندی:

قیمت: 12500 تومان

تعداد نمایش: 882 نمایش

ارسال توسط:

خرید این محصول:

پس از پرداخت لینک دانلود برای شما نمایش داده می شود.

مونوگرافي ايل بختيار (بررسي ساختار فرهنگي- اجتماعي)

پايان نامه:

براي اخذ درجه كارشناسي ارشد

رشته علوم اجتماعي گرايش مردم شناسي

مقدمه:

جامعه عشايري كشور سابقه اي طولاني در تاريخ و فرهنگ ايران زمين دارد. از زمانهاي گذشته تاكنون بخشي از مردم در پهنه جغرافيايي ايران نوعي از زندگي را برگزيده اند كه با استفاده از چراگاه هاي طبيعي، به پرورش دام مي پردازند و فعاليت عمده آنها دامداري است. جامعه عشايري كشور در كنار جامعه شهري و روستايي جامعه سومي را به وجود آورده است. اين جامعه با گذشت قرون، در اثر عوامل گوناگون اهميت خود را از دست داده است. قبل از رژيم پهلوي ايلات و عشاير كشور در نقاط پرجمعيت سهم مهمي در اداره مملكت به عهده داشته اند. به طوري كه ازدوره صفويه به بعد اكثر خاندانهاي شاهي ايران از ايلات برخاسته اند. صفويه، زنديه افشاريه و قاجاريه از جمله سلسله هاي حكومتي ايران هستند كه يكي بعد از ديگري در اثر تفوق بر ساير ايلها و جوامع يكجانشيني اداره كشور را به عهده گرفته اند. بسط و توسعه شهرنشيني و دگرگوني هاي عمده در ساختار اقتصادي و شيوه هاي توليد سبب بر هم خوردن تعادل جامع عشايري شده است. اين تغييرات در اوايل قرن حاضر و آغاز زمامداري سلسله پهلوي در ايران كه بعد از گذشت چند قرن اولين حكومت غير ايلي و عشايري را در كشور به وجود آورده است، بيشتر از هميشه در ايجاد تحول در جامعه عشايري موثر بوده است. عدم دسترسي دولت مركزي و فقدان نظارت آن بر جامعه عشايري در آغاز زمامداري رضاخان و نيز ناتواني دولت در اعمال قدرت در اين جامعه سبب اعمال روش هايي براي دگرگوني در اين جامعه شده است. بدين منظور اعمال يكجانشيني اجباري (تخته قاپو) بين سال هاي 1314 تا 1320 به دستور رضاخان و به منظور استقرار سيطره حكومت مركزي در اقصي نقاط كشور از جمله اهداف دولت مركزي در مورد جامعه عشايري كشور بوده است. در اثر اعمال اين سياست‌ها جامعه عشايري كشور روبه از هم پاشيدگي نهاده. نبود برنامه‌اي صحيح و از پيش آماده براي تغيير الگوي زيستي عشاير از نظام كوچ نشيني به يكجانشيني سبب بروز اختلالاتي چند در اين جامعه شد. بنابراين طبيعي به نظر مي رسد كه جامعه عشايري كشور كه نتوانسته بود خود را با نظام يكجانشيني وفق دهد پس از آغاز جنگ جهاني دوم و آزادي بالنسبه اي كه در اثر سقوط رضاشاه به دست آورده بود مجددا به كوچ ادامه دهد. ليكن درگيري هاي ممتد بين ايلات و حكومت مركزي در سال هاي 30 تا 40 زمينه را براي طرد جامعه عشايري فراهم آورد. اعلام ملي شدن مراتع كشور در 1341 آخرين حربه هاي حكومت مركزي براي سلب استقلال سياسي و اقتصادي عشاير كشور در قلمرو زيستي آنان بوده است. جمعيت عشاير كوچ نشين كشور بدون برنامه ها

و سياست هاي اقتصادي مفيد به نفع جوامع يكجانشين تحليل رفت و از اهميت آن كاسته شد آن تعداد از جمعيت عشايري كوچنده كه به زندگي كوچ نشيني ادامه دادند بيشتر از همه قرباني سياست هاي نادرست اقتصادي شدند. در اين دوره عشاير كشوره جامعه اي محروم و عقب مانده را تشكيل مي داد كه ميزان بهره گيري آنان از امكانات و خدمات در مقابل جامعه شهري و روستايي بسيار  اندك و ناچيز بوده است بيسوادي- كمبود بهداشت- عدم دسترسي به امكانات رفاهي زندگي و غيره از شاخص هاي مهم زندگي عشاير در اين دره بوده است. اين جمعيت كوچ نشين تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي جامعه اي فراموش شده بود كه در مناطق صعب العبور كوهستاني يا دشتهاي بيكران و لم يزرع، به حال خود رها شده بود. جامعه عشايري بختياري نيز از جمله اين محرومان بوده است. در اين بررسي منظور از عشاير بختياري شامل كل شاخه «هفت لنگ» به انضمام طايفه هاي «موگويي» «مم زايي» و «محمود صالح» از شاخه چهار لنگ و آن تعداد از طايفه زلقي است كه در محدود قلمرو هفت لنگ ها زندگي مي كنند. بزرگ طايفه هاي «زلقي» (زلكي) و «ممي وند» (ميوند) از شاخه چهارلنگ ايل بختياري كه در سرشماري اجتماعي اقتصادي عشاير كوچنده كشور در تيرماه 1366 به عنوان دو «ايل» جداگانه محسوب شده اند.‌

تعاريفي از مردم شناسي:

مردم شناسي همان طور كه از نامش بر مي آيد كوششي براي شناخت مردم است و در اين راه مجموعه علوم و مدارك و شواهد و وسائل و روش ها را به ياري مي طلبد. مردم شناسي در بعد مكان به مسير آفاق و انفس مي پردازد تا جوامع مختلف انساني را با خصوصيات قومي متمايز ابزار و ادوات گوناگون قوانين و رسوم متنوع و معتقدات متفاوت ملاحظه نمايد و رهاورد سفري از ميراث فرهنگ ها و تمدن هاي معاصر عرضه كند تا بتوان دقيق تر و عميق تر نهادها و بقيادهاي خانواده بزرگ انساني را شناخت.

هرسكوتيس معتقد است كه مردم شناسي هميشه با داشتن موضوع مطالعه اي خاص به فرهنگ به طور كلي مي پردازد. پارسونز نيز قاعده را كه «فرهنگ موضوع مردم شناسي است» مي پذيرد و معتقد است كه مردم شناسي به شناخت جهت هاي فرهنگي كه تابع نظام هاي اجتماعي هستند مي پردازد. لوي اشتروس صنعت يادآوري تكيه بر فرهنگ در مردم شناسي معتقد است كه مطالعات مردم شناسي به ساخت مدل هاي مكانيكي ختم مي شود. (روح الاميني، 1377، 16-90)

كلودي اشتروس مردم شناسي را چنين تعريف مي كن: مردم شناسي اسناد و مدارك حاصل از مردم نگاري را در جهت انجام مقايسه ها مورد استفاده قرار مي دهد و بالاخره مي توان گفت مردم شناسي به معني ائتلاف تركيبي از داده هاي ميداني مردم نگاري است كه به منزله مقدماتي براي تحليل نظري مي باشد. (رنجبر و ستوده، 1380، صص 3—12)

مونوگرافي ايل بختيار (بررسي ساختار فرهنگي- اجتماعي)

اين فقط قسمتي از فایل است . جهت دريافت کل فایل ، لطفا آن را خريداري نماييد
اگر تمایلی به پراخت انلاین ندارید می توانید مبلغ فایل را به شماره کارت واریز کنید و رسید را به واتساپ یا تلگرام ما ارسال کنید تا براتون ایمیل بشه
خرید این محصول از دکمه مقابل:
یا تلگرام ارسال کنید تا براتون ایمیل بشه .

پس از پرداخت لینک دانلود برای شما نمایش داده می شودو یک نسخه برای شما ایمیل می شود.

پاسخ دهید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.