مقاله رایگان یعقوب و خلافت عباسيان

مقاله رایگان یعقوب و خلافت عباسيان

یعقوب و خلافت عباسيان

از ابتدا، امارت و تسلط و پيشروى‌هاى يعقوب بر قدرت و لياقت خود و سپاهيان او متکى بود و بدون اجازه و دستور خليفه انجام مى‌گرفت. عملکرد خلفاى عباسى نيز در سير زمان نشان‌دهندهٔ مخالفت و عدم اعتماد آنان به يعقوب است که هربار با قدرت‌يابى بيشتر يعقوب، رعب و وحشت خلفا نيز افزون مى‌گشت و در صدد برمى‌آمدند تا با اعطاء امتيازات و بهاء دادن به خواسته‌هاى يعقوب از پيشروى‌هاى بعدى او ممانعت کنند. اولين‌ بار، خليفه معتز، براى سرکوبى و دفع خوارج از يعقوب کمک گرفت و سپس با دادن حکومت کرمان به او و همزمان به على‌بن حسين در صدد دفع يکى از دو تن مدعيان شجاع و گستاخ و نافرمان برآمد.

يعقوب نيز بارها هدايائى نزد خلفا فرستاد؛ البته مسلم است قصد او اظهار اطاعت نبوده بلکه مى‌خواسته قدرت خود را به آنان بنماياند و به حق اين بيم در معتز و پس از او در معتمد ايجاد شده بود. زمانى که معتمد از لشکرکشى يعقوب به فارس، در سال ۲۵۷ هـ.ق که با اظهار اطاعت محمدبن واصل همراه گرديد، خشمگين شد يعقوب با فرستادن هدايائى که از پيروزى بر رتبيل به‌دست آورده بود، او را راضى و در حقيقت بيمناک کرد. معتمد فرمان حکومت بلخ، طخارستان، سند و سيستان را به‌وسيله برادر خود، موفق، براى او فرستاد، تا او را از پيشروى و نزديک شدن به مقر حکومت دور کرده در شرق سرش را گرم کند. متعاقباً يعقوب از رفتن به فارس منصرف شد.

در سال ۲۵۹ هـ.ق چون يعقوب بر طاهريان مسلط گرديد، نمايندگان خود را با سر عبدالرحمان خارجى که قبلاً بر او نيز غلبه يافته بود نزد خليفه معتمد فرستاد تا به او خبر ماوقع را بدهند. خليفه با اينکه از لشکرکشى يعقوب به طبرستان و سرکوبى علويان خشنود شده بود غلبه او را بر طاهريان جايز ندانست و آن را دليل مخالفت يعقوب با دستگاه خلافت عباسى تلقى کرد به همين سبب در سال ۲۶۱ در جمع حاجيان خراسان و طبرستان يعقوب را ياغى و اقدامات او را خودسرانه دانست و براى مقابله با او، سامانيان را که مطيع و فرمانبردار خليفه بودند، قدرت بخشيد. اعمال خليفه حاکى از عدم اعتماد او به يعقوب بود و نشان مى‌داد که خليفه در صدد است تا به گونه‌اى يعقوب را کنار بگذارد. ولى چون در ميدان کارزار هماورد مورد اعتنائى نمى‌شناخت تا از عهده يعقوب برآيد، چاره‌اى جزء رفتار مسالمت جويانه با او نداشت و به همين دليل، چون از قصد يعقوب به جانب بغداد آگاه مى‌شود، از بيم فرمان حکومت خراسان، طبرستان، فارس، کرمان، سند، هند و شرطگى مدينه را به او مى‌سپارد ( تاريخ الامم و الملوک،ج ۹، ص ۵۱۶، تاريخ سيستان، ص ۲۲۸). و براى جلب رضايتش ياران او را که از زمان تسلط يعقوب بر طاهريان و اسارت محمدبن طاهر در زندان بودند آزاد مى‌کند (تاريخ الامم و الملوک، ج ۹، ص ۵۱۶، الکامل فى التاريخ، ج ۷، ص ۲۹۰).

همه اين اعمال نشان‌دهندهٔ ترس خليفه از پيشروى يعقوب است و اگر اجبار و تحريک بزرگان بغداد نبود، به جنگ با او اقدام نمى‌کرد و يعقوب بدون بروز جنگ پيروز مى‌شد و اگر ديده مى‌شود که يعقوب با اطمينان به پيروزي، بدون آمادگى کامل به‌سوى بغداد مى‌رود، تأييد همين عقيده از سوى يعقوب است.

مؤلف تاريخ سيستان خبر مى‌دهد که خليفه رسولانى براى مذاکره نزد يعقوب فرستاد و يعقوب آنها را به قتل رساند و در همين زمان، رسولانى نيز از جانب ملوک ترکستان، هند، سند، چين، زنگ، روم، شام و يمن براى اظهار اطاعت و تقديم هديه نزد يعقوب آمدند و او را ملک الدنيا لقب دادند (تاريخ سيستان، ص ۲۳۰و ۲۳۱. البته به نظر مى‌رسد دربارهٔ بعضى مناطق اغراق شده است).

دلايل عزيمت يعقوب به‌سوى بغداد عبارت است از:

– گفتيم خليفه در سال ۲۶۱ هـ.ق به حاجيان خراسان و طبرستان پيغام فرستاد و اقدامات يعقوب را خلاف نظر خليفه و خودسرانه دانست. ”چون اهالى خراسان توهم بسيار از يعقوب داشتند او را از مافى الضمير خليفه آگاه ساختند“ (احياءالملوک، ص ۵۹). زمانى که يعقوب از نيات درونى خليفه عليه خود با خبر شد، تصميم به تسخير فارس و سپس پيشروى به‌سوى بغداد را گرفت.

– بزرگان خراسان، به‌خصوص نيشابور، بارها از يعقوب دربارهٔ داشتن عهد و منشور خليفه سؤال کرده بودند. در نظر آنان، خليفه به منزلهٔ جانشين پيامبر (ص) محسوب مى‌شد و اطاعت از او و حکام او ضرورى بود ولى اهداف يعقوب بالاتر از اتکا به خليفه بود و چون مى‌دانست معتمد به او اعتماد ندارد تصميم به خلع او گرفت و براى جانشينى او برادر و وليعهد معتمد، موفق، را در نظر داشت؛ زيرا موفق در سال ۲۵۷ هـ.ق نزد او آمده بود و بعدها نيز مکاتباتى بين آن دو جريان داشت. ”و يعقوب اندر سر نامه‌هائى سوى موفق همى نوشتي“ (زين‌الاخبار، ص ۱۴۱). يعقوب با اعتماد به موفق تصميم به اين مهم گرفت. در تأييد اين نظر به گفته ابن خلکان استناد مى‌کنيم که يعقوب وقتى از سوى اطرافيان مورد مؤاخذه و سؤال قرار مى‌گيرد که چرا خامى کرده و به جنگ اقدام کرده است در جواب مى‌گويد: ”به جنگ فکر نمى‌کردم و شکى در پيروزى نداشتم و گمان مى‌کردم که با رفت و آمد نمايندگان کار به انجام مى‌رسد و تقدير اين‌چنين رقم خورده بود (ابن خلکان، و فيات الاعيان و انباء ابناء الزمان ص ۴۱۵).

اين فکر از جانب يعقوب بعيد مى‌نمايد مگر اينکه کاملاً به قول و قرار و وعده و وعيد موفق اعتماد کرده باشد. مؤلف زين‌الاخبار نيز به‌طور صريح قصد يعقوب را خلع معتمد و نشاندن موفق به‌جاى او اعلام مى‌کند (زين‌الخبار؛ ص ۱۴۱) و به نظر مى‌رسد اين امر بدون تبانى و موافقت با موفق امکان‌پذير نبوده است. اما دربارهٔ موفق به‌نظر مى‌رسد او در ابتدا خيال هماهنگى و همراهى با يعقوب را در خلع برادر و جانشينى او در سر مى‌پرورانده و مکاتباتى نيز با يعقوب داشته است. مؤلف تاريخ سيستان بيان مى‌کند چون موفق از قصد قطعى يعقوب در لشکرکشى به بغداد با خبر شد از او دعوت کرد و به او نامه نوشت که ”فضل کند و بيايد تا ديدارى کنند و جهان به تو سپاريم، تا تو جهان‌بان باشى که همه جهان متابع تو شدند و ما آنچه فرمان‌دهى بر آن جمله برويم و بدانى که ما به خطبه بسنده کرده‌ايم (تاريخ سيستان، ص ۲۳۱). ولى موفق چون مخالفت صريح بزرگان بغداد را با يعقوب و اصرار آنان را به جنگ با او درک کرد از تصميم خود منصرف شد و با برادر همراهى نمود و يعقوب شکست خورد (وفيات الاعيان و انباء ابناء الزمان، ص ۴۱۸).

– علت لشکرکشى يعقوب به بغداد را گرايش او به عقايد اسماعيليان و پذيرش آن مذهب۱ و يا بى‌اعتنائى خليفه و اطرافيان او در کار صاحب الزنج نيز دانسته‌اند (مسعودي، مروج الذهب و معادن الجوهر، ص ۶۰۱).

(۱). سياستنامه ص ۱۱، نظام‌الملک مخالفان خليفه و پادشاهان سلجوقى را با تهمت فدائى اسماعيلى بودن از ميدان به درمى‌کرد و در نوشته‌هاى او نيز به افراد مخالف خليفه همين اتهام را مى‌زد.

مقاله رایگان یعقوب و خلافت عباسيان

پاسخ دهید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.